چرا شعر امروز جهان عرب بسیار شناخته شدهتر از شعر معاصر فارسی است؟ یا چرا شاعران معاصر عرب توانستهاند خود را بهعنوان چهرههایی جهانی در ادبیات دنیا مطرح کنند؟ از منظرهای مختلفی میتوان به این سؤال پاسخ داد:
1ـ گسترة کشورهای عرب زبان اصلا قابل مقایسه با کشورهای فارسی زبان نیست. کشورهای فارسی زبان به ایران ، افغانستان و نهایتا تاجیکستان خلاصه میشود، در حالی که زبان عربی از منتهی الیه جنوبی جزیره العرب تا شمال بینالنهرین و از خلیج فارس تا شمال آفریقا گسترده شده است. پس هم وسعت کشورهای عرب زبان چند برابر کشورهای فارسی زبان است و هم جمعیت عرب زبانان از فارسی زبانان بسیار بیشتر است.
2ـ اعراب نزدیکی جغرافیایی و تعاملات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی بیشتری با اروپا و آمریکا داشتهاند. خیلی از این کشورهای عربی تا چند دهه پیش مستعمره فرانسه یا انگلستان بودهاند. بسیاری از روشنفکران و نخبگان عرب یا در مدارس و دانشگاههای اروپایی کشور خودشان درس خواندهاند یا اینکه رسما برای تحصیل به اروپا و آمریکا رفتهاند.
حتی زبان درسی بعضی از این کشورها انگلیسی یا فرانسه بوده است. لذا هم آشنایی آنها با ادبیات غرب بسیار بیشتر بوده است و در جریان تغییر و تحولات ادبیات روز جهان بودهاند و همواره آثار روز ادبیات جهان را به زبان اصلی آن خواندهاند و هم ادبیات خودشان سریعتر به زبانهای انگلیسی و فرانسه ترجمه شده است و غربیان آشنایی بیشتر و بهتری با ادبیات این کشورها داشتهاند.
3ـ اینها اگرچه بخش مهمی از پاسخ درست به این پرسش است، اما قطعا همة پاسخ نیست. ساده انگارانه است اگر بخواهیم همة ماجرا را به یکی از این دو مسئله تقلیل دهیم، چه بسیاری از شاعران و نویسندگان ما همة مشکل را به ترجمه نشدن آثار خودشان ربط دادهاند. به نظر شما اگر شعر شاعران ما به زبانهای دیگر دنیا ترجمه شود آیا خواهد توانست در عرصة جهانی حرفی برای گفتن داشته باشد؟ فکر میکنید در این سالها چیزی از ادبیات ما به زبانهای دیگر ترجمه نشده است؟ گزارشی از میزان استقبال جهانی از ادبیات ما وجود دارد؟ ما در این سالها چند جایزه معتبر بینالمللی را در ادبیات نصیب خود کردهایم؟
4ـ به خاطر همین نزدیکی و آشنایی بیواسطه یا لااقل کمواسطهتر بود که شاعران این کشورها در جریان ادبیات روز جهان قرار داشتند. میدانستند که اگر بخواهند در ادبیات دنیا مطرح شوند قطعا از طریق بازیهای فرمی و ساختاری و زبانی مطرح نخواهند شد. میدانستند که ادبیات روز جهان خود خاستگاه این کارها بوده است و هر چه در این زمینهها پیش بروند نمیتوانند از خود غربیها جلو بزنند. در خوشبینانهترین حالت میتوانند نسخه دست دوم شاعران پیشروی جهان شوند. میدانستند که اگر قرار باشد در ادبیات جهان مطرح شوند تنها راه موجود ارائه حرفی تازه و جهان بینیای متفاوت است، و گرنه کیست که نداند عصر بازیهای تکنیکی در ادبیات جهان به سر آمده است؟
5ـ در پرتو چنین اشرافی است که شاعری چون محمود درویش به شاعری جهانی بدل میشود؛ چرا که او دریافته است که باید صدای مردم خویش باشد و همین راه را در پیش گرفت و شعرش آینه تمامنمای فرهنگ فلسطین شد. لذا هم مردم فلسطین خود را یعنی مقاومت خود را، فریادهای تظلمخواهی خود را، بیوطنی و آوارگی خود را در شعر او میدیدند و هم مخاطبانی که میخواستند با فرهنگ فلسطین و حرف مردم فلسطین آشنا شوند به شعر شاعران برجسته مقاومت فلسطین مثل محمود درویش و سمیحالقاسم رجوع میکردند و آنچه را که میخواستند در آن مییافتند.
6ـ به نظر شما شعر کدام شاعر معاصر ایرانی توانسته است آینه تمامنمای فرهنگ ما باشد؟